نمونه کار تایپ صوتی
آریا پروژه ، از سال ۱۳۹۵ فعالیت خود را در زمینه انجام پروژه را آغاز کرده است بنابراین نمونه کار ها و پروژه های آماده فراوانی دارد. آریا پروژه نمونه کار های زیادی در زمینه های مختلف را دارا میباشد که در سایت قرار داده است که میتوانید با مراجعه به بایگانی نمونه کار به تمامی نمونه کار های تیم آریا پروژه داشته باشید.
آریا پروژه قادر به انجام تمامی سفارشات مربوط به تایپ ویس و صدا میباشد برای سفارش کافی است اطلاعات پروژه خود را در ایتا ، واتساپ و تلگرام ارسال کنیم برای اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۱۲۵۰۱۳۰۹۴ تماس حاصل کنید.
توضیحات تایپ صوت و ویدیو :
کد پروژه آماده : ۲۱۶۷۳
موصوع پروژه آماده : تایپ صوت ویدیوی یوتوب
توضیحات:
یک ویدیوی یک ساعت و چهل دقیقه ای به طور کامل و دقیق تایپ شده که لینک ویدو در ادامه قرار داده شده است برای انتقال به ویدیو کلیک کنید.
مباحث ویدیو: برای دانلود مباحث ویدیو به صورت تایپ شده کلیک کنید.
عرض سلام دارم خدمت شما دوستان و علاقمندان عزیز. چندی پیش یک کتابی رو در صفحه اینستاگرام خدمتتون معرفی کردم به نام The Art of Insubordination که اسمی که برای ترجمش انتخاب کردم «هنر سرسختی و تسلیم نشدن» بود از نویسنده ای به نام تاد کشدن و عرض کردم خدمتتون که کتاب مربوط به سال ۲۰۲۲ هست و قول دادم که این رو هم به صورت در واقع دستوری و گفتاری خدمتتون ارائه بدم.
خب، تاد کشدن استاد زبان شناسی دانشگاه جورج میسن هست و پژوهش های زیادی در مورد مقوله اضطراب، شادکامی، نیک زیستی (well being)، معنی زندگی، هدف زندگی، انعطاف پذیری، تاب آوری روانی و مطالب مشابهی انجام داده.
شاگرد ارتور آرون بوده و آرتور آرون کارهای زیادی کرده در مورد روابط عاطفی، سرسختی، تاب آوری و میدونید که آرتور آرون به همراه همسرش الن آرون کتاب های زیادی نوشته و یک مفهومی به نام درواقع «highly sensitive person» یا HSP رو درواقع به روانشناسی معرفی کرده و اون در واقع افرادی هستند که نقطه مقابل اون چیزی هست که تاد کشدن تو این کتاب میخواهد بهش بپردازد و اون هم اینه که افرادی که خیلی زود میشکنن، شکننده هستند، به نوعی حساس اند، زود رنج اند، زود احساس درواقع توهین میکنن، احساس میکنن که بهشون فشار خیلی زیادی اومده و عرصه رو رها میکنن. دور از انتظار هم نیست که درواقع تاد کشدن شاگرد همچین فردی بوده و به نوعی مطالعات خودش رو به سمت مقابل گرایش داده.
کتاب دیگری از او هست که من این کتاب رو هم شروع کردم بخش هاییش رو دارم خلاصه میکنم. فکر میکنم کتابی باشه که این رو هم سر فرصت خدمتتون معرفی کنم. البته این کتاب مال ۵ یا ۶ سال پیش است. در مقایسه با کتاب قبلی، هنر سر سختی که مال سال گذشته ۲۰۲۲ هست، این کتاب اسمش هست The power of negative emotion (قدرت هیجان منفی) و این بر خلاف رویه روانشناسی می تونم بگم حاکم بر سه دهه گذشته در واقع این رو نوشته.
میدونید در سه دهه گذشته همیشه تاکید بر این بود که همیشه مثبت بیندیش، همیشه شاد باش، سعی کن همیشه هیجانات مثبت خودت رو بها بدی. و توی این کتاب یک اصطلاح قشنگی رو به کار برده که حیفم میاد در اینجا ازش یاد نکنم به نام فاشیزم لبخندی که مثل اینکه به نوعی انقدر این تم شاد بودن و ادای شادی رو در آوردن و همیشه به هیجانات مثبت بها دادن و یک تلاش افراطی برای فرار از هر هیجان منفی و به همین دلیلی میگیم که اصلا یک جنبه فاشیستی گرفته. اگر شما یک جایی بیاید بگید من دوست دارم اخم کنم یا مثلا من دوست دارم عصبانی باشم، من دوست دارم غمگین باشم انگار یک حرکت واقعا ضد بشری انجام دادی و مورد سرزنش جدی قرار میگیری. اینجا در دفاع از هیجانات منفی این کتاب رو نوشته (How anger, guilt and self doubt are essential to success and fulfillment) که درواقع چگونه احساس خشم، گناه و شک به خویشتن این همون نقطه مقابل اون حسیه که من چند بار راجع بهش تو اون مفاهیم خودشناسی صحبت کردم.
همه اصرار دارند که به خودت مطمئن باش، به خودت شک نداشته باش، مطمئن باش از پس امور بر میای، همیشه نیمه پرش رو ببین، همیشه سعی کن در واقع امیدوار باشی. این گفته نه یک جاهایی هم هست که به نظر میرسه احساس سرزنش و گناه و خودت را دست کم بگیری برای موفقیت کمک میکنه. از این بابت کتاب جالبیه که اون رو هم خدمتتون معرفی خواهم کرد. امیدوارم توی ماه های آینده بهش برسم. کار خلاصه برداریش رو شروع کردم و نکات و آزمایش های خیلی جالبی توش داشت. حالا به قول این خارجی ها بذارید اسپویلش نکنم. برگردیم به همین کتاب در واقع هنر سرسختی.
هنر سرسختی به این می پردازه. حالا من یک دیاگرامی رسم کردم در اسلاید شماره ۳ که این البته فکر خودمه و توی این کتاب نیست و اون هم اینه که خب ببینید ما در بسیاری از امور یک جریان غالب داریم، یک جریان مسلط داریم، جریان حاکم داریم، یک چیزی هست که همه به اون باور دارند و باز هم خدمتتون گفتم که هوموساپینس، و در واقع اون دسته های اولیه شکارچی گردآورنده، یک زمینه خیلی قوی داره که با گروه هم سو باشه. یعنی وقتی که شما میبینید که گروه یک چیزی رو میگن، اون عده ای که باهاش حرکت میکنی یک باوری رو دارن، یک سنتی هست، یک عقیده ای هست، یک شیوه زندگی هست، این جریان غالب هست کسی بخواهد علیه این حرکت کنه، خلاف این حرکت کنه خیلی مورد سرزنش و فشار قرار میگیره و در واقع یک نیروی جاذبه خیلی بزرگی وجود داره که حق نداری غیر از آنچه دیگران می اندیشند، بیاندیشی.
و میدونید که اصلا شاید بگیم از دهه ۵۰ و ۶۰ از کارهای سولومون آش بگیر، استنلی میلگرام بگیریم اینها همه نشان دادند که انسان ها وقتی در اون دسته قرار میگیرند، اون چیزی که بهش میگیم human swarm، اون گله انسانی قرار میگیرند، به طرز عجیبی رای و تصمیم گیری و افکارشون مقهور جمع میشه.
حالا این صحبت اینه که خب وقتی جریان غالب وجود داره پس چطور میشه که گاهی اوقات یک اقلیتی پیدا میشن، اون اقلیت روی حرف، باور، شیوه زندگی، نگرش خودشون پافشاری میکنند و کم کم باعث میشن اون جریان غالب به اون سو حرکت کنه.
من این دیاگرام شماره ۳ رو کشیدم یکی از سوالاتیه که توی ذهن خود من هست و متاسفانه باید بگم تاد کشدن بهش نپرداخته. چقدر خوب بود یک نفر به این بپردازه. دارم جست و جو میکنم ببینم منابعی پیدا میکنم که بتونه این رو برای من توضیح بده یا نه. و درواقع روشن گر این باشه که خب ببینید وقتی ما گروه اقلیت داریم، اگر شما در اسلاید نگاه کنید، این گروه اقلیت میتونه یک پیوستار رو تشکیل بده، میتونه خیلی معتدل باشه و خیلی نزدیک باشه به جریان غالب. به عبارت دیگر شما یک جریان بزرگ غالب دارید که از نظر تعداد، قدرت و امکانات در اکثریت، و یک گروه هستند که متفاوت می اندیشند. حالا این گروهی که متفاوت می اندیشند آیا بهتره معتدل باشه، تا حد زیادی شبیه گروه غالب باشه و سعی کنه اصلاحات جزئی در اون تفکر غالب ایجاد بکنه یا اینه که یک گروه کاملا افراطی باشه، یک اقلیتی سرسخت و افراطی که میبینید با فاصله از جریان غالب قرار گرفته. من خیلی به این فکر میکنم و حالا مصداق هاش رو هم خدمتتون خواه آورد.
ببینید اگر مثلا جریان معتدل باشه خب مقاومت کمتری ایجاد میشه، با درواقع اعتدال خودش کمتر میشه گفت دردسر ایجاد میشه و این میتونه آروم آروم اون جریان غالب علمی، هنری، فلسفی، اجتماعی، اقتصادی، هر چی هست رو تعدیل بده. ولی از جهت یک مزایایی که گفتم داره، یک مضاری هم داره. مثلا خیلی از مواقع میبیند که نمیتونه و دوباره بر میگرده به جریان غالب. یا اصلا در سایه جریان غالب محو میشه.
در مقابل اگر شما یک اقلیت افراطی داشته باشین، افراطی بودن و extremist بودن یک فوایدی داره مثلا خیلی راحت توی چشم میاد. الان پژوهش هایی که توی شبکه های اجتماعی انجام شده دیدن اونهایی که ادعاهای افراطی میکنن، ادعاهای خیلی تند میکنن، خب بازدید بیشتری میخورن و افراد بیشتر بهشون توجه میکنن و در خاطره افراد میمونه. از یک جهت دیگه خیلی برجسته هستند، خیلی به نظر میاد که متمایزند یعنی به راحتی با بقیه اشتباه نمیشن.
و همیشه من این فکرم بود که بالاخره کدام جریان هست که بهتر میتونه اون فرایند تحول رو دامن بزنه. تاد گشدن مستقیما به این مسئله توی کتاباش نپرداخته بلکه اومده به این پرداخته که اون گروه اقلیت معمولا چه ویژگی هایی داره که موفق در میاد. ولی جالبه که توی این ویژگی هاش خیلی آنگونه که من اینجا توی این دیاگرام شماره ۳ خدمتتون نشون دادم به مسئله اشاره نکرده. با این حال من سعی میکنم بخش هایی از گفته های او رو خدمتتون نقل بکنم و بحثمون رو پیش ببرم.
یک جای کتاب نکات جالبی اشاره میکنه و درواقع مضمون اون، اینه. این رو من خیلی جاها دیدم که بهش استناد میشه و درواقع در بسیاری از کتاب هایی که در مورد تاثیر اقلیت هست به اون اشاره میکنند. من این رو آوردم به عنوان مقدمه نه به عنوان دیدگاه تاد کشدن. چون میدونین خیلی ها میگن وقتی جریان این هست که اون اقلیت میان کم کمک جای اکثریت رو میگیرن و خود به یک اکثریت تبدیل میشن:
First they ignore you, then they laugh at you, then they fight you, then you win
ابتدا به شما بی توجهی میکنند، سپس به شما می خندند، بعد با شما میجنگند و سپس شما پیروز می شوید.
این جمله رو به گاندی نسبت میدن ولی من گشتم به نظر میاد از گاندی نیست و این یک سوء تفاهمه از فرد دیگری است. و به هر حال یک جوری این مسئله رو که من توی اسلاید شماره ۳ نشون دادم رو مطرح میکنه. حالا من در چند بحث قبلی که توی اینستا گذاشتم، میگم من عذرخواهی میکنم کامنت ها رو نمیرسم واقعا جواب بدم، نه سوالات خصوصی شرمنده دوستان میشم، نه کامنت هایی که توی یوتیوب میزارن چه توی اینستا میزارن. هرچی فرصت کنم سعی میکنم ولی عملا بیشترش رو نمیتونم. ولی دیدم به این نکته ظریف اشاره کردن که آره ببین هر جریان اقلیتی لزوما به معنی درست بودن و درواقع موفق شدن در نهایت نیست. به همین دلیل این جمله ای رو که من اینجا دارم میتونه دو طرفه تعبیر بشه. هرکسی که فکر میکنه مورد بی توجهی قرار گرفته و بهش خندیدن داره مسیر درستی رو میره و بعدا هم که باهاش مخالفت میکنن این رو نشانی از حق بودن و درست بودن و عقلانی بودن دیدگاه خودش تلقی کنه و امیدوار باشه بالاخره پیروز میشه.
این رو باید بگم که چه جریان هایی که آخر سر ناپدید میشن، چه جریان هایی که شکست می خورن و چه جریان هایی که پیروز میشن به نظر میاد که هر دو این مسیر رو طی میکنن. منتها از کجا بفهمیم کدامشان جریان واقعی است و کدامشان جریان کاذب، توی کتاب تاد کشدن به آن هیچ اشاره ای نشده. این یک بحث های دیگه ای میطلبه ولی یک هشدار بهتون میدم، هر جا یک حرفی زدید، یک ادعایی کردید، شیوه زندگی در پیش گرفتید که احساس کردین اول دارن به شما بی تفاوتی نشون میدن، بعد دارن مسخرتون میکنن، بعد باهاتون سرشاخ شدن و دارن باهاتون میجنگن، معنیش این نیست که مسیر رو دارین درست میرید و به زودی پیروز خواهید شد. ممکن کاملا به این معنی باشه که مسیر رو اشتباه میرید. چون الان ببینید که بسیاری از اون جریانات علمی نما، حالا شبهه علم نگیم بگیم کاذب، دیگران هم مسخرشون میکنن و جدیشون نمیگیرن. این معنیش این نیست که به زودی اینها موفق خواهند شد.
و تازه این خیلی مهمه که چرا مسخرت میکنن؟ چرا بهت بی توجهی میکنن و چرا باهات میجنگن؟ و تازه مهمتر این که کیا مسخرت میکنن؟ کیا باهات میجنگن و کیا بی توجهی میکنن! اینها رو باید از هم تمایز گذاشت. این برای یک مقدمه ای بود که درواقع بحث رو بتونم یک جور چارچوبی بهش بدم.
همچنین باز خدمتتون یادآوری بکنم در مورد اینکه تغییر اتفاق میافته، چگونه یک دیدگاه به یک دیدگاه دیگه متحول میشه، من قبل تر چند کتاب معرفی کردم که باز به نظر من با کمال تاسف کتاب تاد کشدن یک نقطه ضعف دیگه داره و اون هم اینه که به اینها نپرداخته. مثلا من چند کتابی از دمون سنتولا رو خدمتتون معرفی کردم (How behavior spreads) چگونه رفتارها گسترش میابند و کتاب چگونه تغییر اتفاق میافته(change: how to make big things happen). و دیدیم که در توضیح این کتاب ها خدمتتون گفتم که این با مطالعات خیلی دقیق روی شبکه های اجتماعی، گسترش یک باور، رشد کردن حتی یک مِم ساده نشون داده بود که یک دیتامیک خیلی پیچیده ای داره. و خلاصه کلام دمون سنتولا یا فرد دیگری که کمتر کتابش به آکادمیک بودن و پژوهشی بودن دمون سنتولاست ولی برخلاف او خیلی فراگیر شده، خیلی مشهور شده و خیلی ترجمه های متعددی ازش توی کشورهای مختلف صورت گرفته (how change happens) از کَس سانستاین، از سانستاین ما راجع بهش خیلی صحبت کردیم. او درمورد بصیرت های رفتاری و اینکه چگونه میتوان رفتاری را تغییر داد بدون اینکه انسان ها رو تغییر بدیم من بارها راجع بهش صحبت کردم در کارگاه های مختلف، کارگاه های اعتیاد و کس سانستاین یکی از نظریه پردازان همین فرایند تغییر است که باز تاد کشدن خیلی توجه با آن نکرده.
ولی خلاصه کلام این گروه و به نوعی خود تاد کشدن اینه که وقتی یک ایده جدیده، یک سبک زندگی جدیده، یک سیاستی، یک شیوه هنری، حالا سیاسی یا هر چیز دیگری جدید و کارآمدتر و عقلانی تره، فقط و فقط به صرف عقلانی تر بودن، درست تر بودن، به قول معروف بر حق بودن، اخلاقی تر بودن پیروز نمیشه بلکه دلایل جانبی دیگری داره که حالا این دلایل میتونن انقدر مهم باشن که باعث شکست و عدم موفقیت اون دیدگاه بشن.
پس جریان دمون سنتولا، کس سانستاین، تاد کشدن همه اینها با همدیگه توی یک چیز مشترکن که من بارها بهش اشاره کردم که فکر نکنین که یک چیزی اگه درسته حتما فراگیر میشه و هرچیزی که فراگیر شده لزوما درست بوده، عقلانی تر بوده یا سازنده تر بود. دینامیک خیلی پیچیده تر از اینهاست. و بخشی از اینها رو کس سانستاین و دمون سنتولا اشاره کرده بود. مثلا اینکه اولین بار توسط کی در کجا مطرح شده. اینکه یک دوره ای کمون داشته باشیم، یک گروه خاص اون رو تو جریان خودشون رشد بدن و بعد ناگهان اون رو فراگیر بکنن. اینا همش مکانیزم هایی بود که اینها کشف کرده بودن. ولی کشدن به اینها نمی پردازه.
کشدن بیشتر به ویژگی های روانی و رفتاری اون گروه اقلیت میپردازه که اینها از نظر ذهنی، از نظر رفتاری چه کارهایی رو میکنن که شانس موفقیت اینکه حرفشون رو به کرسی بنشونن بیشتر میشه و از اون طرف کمتر خسته میشن، کمتر استهلاک پیدا میکنن، به قول معروف burn out میشن و فراموش میشن. پس میخوایم این رو بحث کنیم و بریم جلو.
باز خدمتتون یادآوری میکنم برای اینکه بحث یکجوری ابتدا به ساکن نباشه من چندتا کلیپ دیگه هم تهیه کرده بودم و به نوعی به جوانب قضیه پرداخته بودم، مستقیما کتاب تاد کشدن رو مخاطب قرار نداده بودم. مثلا طرد شورشی های اخلاقی. این مسئله ای است که کشدن هم به نوعی بهش اشاره داره که وقتی شما یک عملی رو انجام میدید که اون عمل از نظر عقلانی برتر هست به آنچه در جمع داره اتفاق میفته یا از نظر اخلاقی به نظر میاد درست تر هست، شما با یک مقاومت خیلی جدی مواجه میشید که این مقاومت ناشی از بد فهمیدن نظریه شما نیست یا از درواقع فاسد و غیر اخلاقی بودن دیگران نیست. بلکه تِمِش بیشتر سر اینه که اونها احساس میکنن جایگاه هوشی، جایگاه اخلاقیشون زیر سوال رفته و در مقام دفاع از کیان و حیثیت خودشون بر میان. و در واقع ادعاشون اینه که اون گروه های اقلیت فکری که موفق میشن جریان ساز بشن، اونایی هستن که به این مسئله وقوف دارن و آگاهن. دیگران رو زخمی نباید بکنیم. حالا خواهم گفت اون مثال زمل وایس رو اشاره کرده بود که من توی این قضیه هم خدمتتون گفتم که زمن وایس چگونه فقط برای خودش دشمن میتراشید. با اینکه نظریه اش کاملا درست بود. نظریه او درمورد ابتلای خانوم ها به تب زایمان کاملا درست بود که ذراتی مسموم و آلوده از جسد توسط دستان پزشکان منتقل میشه به ناحیه تناسلی و رحم خانوم ها و باعث عفونت میشه و این عفونت اونها رو میکشه. ولی با وجود اینکه کاملا درست بود و اثربخشیش رو نشون داد. نشون داد وقتی دستاشون رو ضدعفونی میکنن، خیلی خوب نظافت رو رعایت میکنن، دیگه بو نمیدن، مرگ و میر به شدت کم میشه. ولی با وجود اینکه همه چیزش درست بود، یک مخالفت جدی شکل گرفت. و این مخالفت از روی کم عقلی یا نادانی اون پزشکای دیگه نبوده. اون ها صرفا فکر میکردن یکی اومده میخواد زیر سوال ببرنشون و سعی میکردن تَردش کنن.
پس یکی از چیزهایی رو که بهش پرداختم و در کتاب کشدن هم بود، همین مسئله بود. یا مسئله دیگه ای رو که به صورت فرعی بهش پرداختم: از شیب تپه ها تا قامت دشمن. اشاره کردم که ما یک شبکه حمایتی عاطفی داریم و تحت عنوان emotion ship ازش یاد کردم. و کشدن به خوبی اشاره کرده که وقتی شما emotion ship قوی دارین، امکان اینکه به عنوان یک اقلیت فکری بتونین اون جریان رو دامن بزنین خیلی قوی تر میشه، تا زمانی که نمی تونین حمایت emotional پیدا کنین.
حالا مثال هایی وجود داره از تقابل اقلیتی و جریان غالب. اینها مثال هاییه که من به شخصه روشون مطالعه کردم، سعی کردم یک جوری دقیق تر بشم توش و البته نکته ای هم که خدمتتون بگم اینکه بعضی از اینها رو خودم دقیقا به نوعی درگیرش بودم. حالا مثال میزنم خدمتتون. این اسلاید رو در شماره ۱۰ میبینید که انگلیسی هست و فارسی اون رو در شماره ۱۱ گذاشتم.
نظریه تکامل هست که کشدن اصلا کتابش رو با این شروع میکنه که چطور میشه داروین موفق میشه بقیه رو مجاب کنه که انواع از تحول به وجود اومدن و اینگونه ها اینگونه نبوده که همشون به این شکل باشن. اینها از تحول همدیگه به وجود اومدن.
نظریه میکروبی بیماری ها و کارهای فیلیپ زیملوایس رو اشاره میکنه. اینها اون چیزهاییست که تو کتاب کشدن هست. من به شخصه بهتون توصیه میکنم، اینا دیگه تو کتابش نیست ولی اینا اون قسمت مطالعات فرعی که هست که خودم خدمتتون میگم مثلا رفتارگرایی هست، کارهای اسکینر. میدونید اسکینر تحول خیلی عجیبی ایجاد کرد و باعث شد که بخشی از روانشناسی ناگهان از اون پرداختنش به ذهن و ناخودآگاه و تحلیل کلام افراد، به سمت آزمایش های شرطی شدن حرکت کنه، به مدل های حیوانی پناه ببره و میدونید اسکینر یکی از اونهایی بود که به نوعی افراطی تلقی میشد یعنی اون چیزی که من اول اسلاید خدمتتون گفتم که شما معتدل باشید کارآمدترید یا افراطی باشید. اسکینر کاملا افراطی بود. یعنی هیچ ارزش و بهایی به اون میشه گفت قسمت درون ذهن ما نمیداد. رفتار رو مخاطب قرار داده بود و باورش این بود که با شرطی شدن میتوان هر رفتاری رو از انسان ها سلب کرد یا رفتاری رو به اونها تحمیل کرد و در واقع محدوده اون رو نامحدود میدونست. و حتی مدینه فاضله ای رو تجسم کرده بود که در اون جرم نیست، مجازات نیست، هیچ گونه رفتار ناشایستی وجود نداره و اتفاقا این به کمک زندان و نیروهای قهری و اینها صورت نمیگیره، صرفا از طریق پاداش صورت میگیره. و میدونید که او کارهای خیلی زیادی رو به خصوص کبوترها انجام داده بود و اونها رو شرطی کرده بود که انواع رفتارها ازشون سر بزنه.
جالبه توی نوشته هایی که از اسکینر میگن، میگن اسکینر رو شما به هر چیزی بتونید متهمش کنید، او رو به بزدلی نمیتونید متهم کنید. روی حرفش وایمیستاد و با همه مقابله میکرد. و یک عده ای پیروز شدن و حاکمیت سه چهار دهه ایه، حاکمیت بلامنازع رفتارگرایی در روانشناسی رو در اواسط قرن بیستم، در واقع مرهون این صفت او میدونن. کاملا میشه گفت deterministic، جبرگرایانه به رفتار نگاه میکرد و معتقد بود همه چیز رو میتونم با شرطی شدن توضیح بدم، نیاز به چیز دیگه ای نمیبینم.
روانپزشکی بیولوژیک رو در نظر بگیرید. یک دوره ای روانپزشکی باز خیلی به مقوله های رفتار، ذهن، خانواده میپرداخت و بعد ناگهان به این نتیجه رسید که اسکیزوفرنی و بیماریهای روانپزشکی منشا زیستی، ناقل های شیمیایی، نورو ترنسمیتری و ژنتیک دارند. و این تحول به قدری سریع و حتی میشه گفت خش بود که یک عده ای اصلا غافل گیر شدن. شما توی دهه ۶۰ نگاه میکردی سبک فرزندپروری، مادرانی که کودکانشون رو درست بار نیاوردند یا سبک های غلطی که پدر مادر ها با کودکان داشتن رو دلیل افسردگی، اختلال دو قطبی و حتی اسکیزوفرنی میدونستن. مادر اسکیزوفرنوژنیک یک مفهومی بود. و بعد شما میبیند حتی تاریخ دقیقش رو هم میتونن بگن. میگن یک کنفرانسی گذاشتن ۱۹۶۷ و در اون تعدادی از افرادی که توی رشته سایکوفارماکولوژی بودن مثل سیمور کتی، یا ژنتیک مثل الیوت اسلیتر. اینها پیدا میشن و ادعا میکنن اینی که با بچت چجوری رفتار کردی، اینکه توی خانوادتون چه چیزی حاکمه، اینکه بچه آیا تناقض میبینه نمیبینه، پدر بهش محبت میکنه نمیکنه، اینا همه رو بزار کنار. اینا همه ژنتیکی و افراد بخاطر ژنتیکشون بیمار میشن و درواقع انقدر تند بود که تئودور لیپس که یک نظریه پرداز خانواده بود و درواقع سبک های خانوادگی بود، میگن توی جریان کنگره اصلا فشارش میافته با بران کادر میبرنش و مجبور میشن از کنگره خارجش کنن. اگر خواستید بیشتر راجع به این داستان بدونید، کتاب the creation of psychopharmacology نوشته دیوید هیلی رو بخونید. خیلی قشنگ نشون میده که چگونه یک جریان های مختلفی در روانپزشکی و روانشناسی بوده، ناگهان ورق برمیگرده و اون اقلیتی که کسی جدیشون نمیگرفته به حاکمان بلامنازع بعدی تو حوزه اون علم تبدیل میشن. مثلا الان تقریبا هنوز روانپزشکی بیولوژیک جزء قویترین هاست.
یا مثال دیگه ای رو خدمتتون بزنم. من این یکی رو خیلی تو دلش بودم و درواقع شاهد تحولاتش بودم. مسئله قانونی سازی مواد بود که عده ای به این نتیجه رسیده بودن که اون جریان غالبی که همیشه مواد رو جرم انگاری میکنه و سعی میکنه که با اقدامات پلیسی نزاره مواد توزیع بشه، یک اقلیتی پیدا شده بودن که اون نوع افراطیش هم بودن اتفاقا. می گفتن همه مواد باید آزاد بشه، بزارید مردم هر جوری دوست دارن بکشن. این باعث میشه تجارت آسیب ببینه، باعث میشه که در واقع قاچاق مواد سوددهیش بیاد پایین و درواقع جامعه از اون جرم و جنایتی که همراه مواد هست رها بشه. و این گروه جالبه که هنوز در یک تقابل جدی با اون جریان دیگه هستن. یک اقلیتی هستند ولی خیلی افراطی هستند و روی حرفشون وایسادن و سعی میکنن اون اکثریت رو عوض کنن.
شک در اراده آزاد و جبرگرایی. میدونید که سالهای اخیر ما اون مسئله جبرگرایی مجددا زنده شده و اینکه روانپزشکی باید به این قضیه بپردازه که اینقدری که فکر میکنی انسان ها در انتخاب های خودشون آزاد نیستن و نمی تونید مسئولیت انتخاب ها رو به راحتی به آنها نسب بدید. اینها مقهور شرایط زیستی، خانوادگی و محیطی هستند و غیره. اینها جریان هایی هستند که میبینید چگونه یک اکثریتی توی فشار قرار میگیرند، تبدیل میشن تحت تاثیر یک اقلیت. و حتی یک مورد اصلیش که هست کلیسای کاتولیک رو مثال میزنن. اینم کتاب های جالبی هست. کتاب the triumph of christianity از بارت ارمان رو واقعا توصیه میکنم بخونید با وجود اینکه ممکنه به رشته ما، به حوزه کاری ما ربط نداشته باشه، خیلی با همین دید نگاه کرده. بارت ارمان یکی از متفکران واقعا برجسته در حوزه تمدن مسیحی است. میبینیم که این هم چقدر شبیه به همونه. یک جریان اقلیتی که در درون امپراتوری روم بودن و میبینم که رشد میکنن.
دینامیکی که یک اقلیت چگونه میتونند تحول ایجاد بکنند اساس کار کشدن و این کتاب هاست. باز یک کتاب دیگه، قبلا این کتاب رو خدمتتون معرفی کردم، تا حدی این به اون سوالی که من در اسلاید ۳ خدمتتون ارائه دادم نزدیک میشه. Extremism (افراطی گری) که قاسیم کسام نوشتتش. که در واقع گروه های افراطی آیا میتونن به گروه غالب تغییر ایجاد کنن یا نه با مخالفت اون گروه معتدل روبه رو میشن و نمیزارن. خلاصه اینا همه بحث هایی است که میتونیم انجام بدیم.
برگردیم سر کتاب کشدن با این جوانبی که خدمتتون گفتم، بعضی هاش برگرفته از خود کتاب بود و بعضی هاش هم یادآوری نکات دیگه بود. حالا شما هر حوزه ای که تو ذهنت هست رو بشین تامل کن و ببین که اون دینامیک چگونه است.
کتابش رو با معرفی ابو عثمان عمرو بن بحر الکنانی البصری آغاز میکنه به نام الجاحظ. جاحظ در اصل به معنی کسی هست که چشم هاش بیرون زده. این لقبی بوده که به ابو عثمان البصری دادن و اشاره میکنن که ببین خیلی وقت پیش قبل از داروین، البصری به این مسئله اشاره کرده بود که گونه ها از همدیگه به وجود اومدن و درواقع او در کتاب الحیوان خودش، ببینید تمبر های زیادی در کشورهای عربی بخاطرش زدن الجاحظ. در قطر هست، در سوریه هست و کتاب الحیوانش این رو میگفت که بعضی از حیواناتی رو که مثلا از کشورهای دیگه میاوردن به عراق و سوریه چرا بعضی هاشون زنده میموندن و بعضی هاشون از بین میرفتند؟ و در واقع او توی ذهنش متوجه شده بود که گونه ها با هم تفاوت هایی دارند، این تفاوت ها یک توزیع فراوانی در بینشون داره و وقتی محیط عوض میشه اونی که انطباق بیشتری داره میمونه و اون صفت هاش رو حفظ میکنه و به نسل بعدش منتقل میکنه، در صورتی که اون یکی گونه ها منقرض میشن. یعنی میشه گفت در واقع لب کلام، خلاصه تفکر داروین رو متوجه شده بوده. و در واقع اگر تاریخ دقیقش رو نگاه کنید او متولد ۱۵۹ هجری قمری و متوفا ۲۵۵ هجری قمری است. خوب هم عمر کرده. نزدیک ۱۰۰ سال عمر کرده. ۷۷۶ میلادی میشه. و حتی روایت هست که شیوه مرگش این بوده که تو کتابخانه کتاب ها میریزه سرش و زیر کتابهاش میمونه. ولی الجاحظ این دیدگاه رو مطرح میکنه و کشدن شروع کرده که چی شد این و نه تنها ایشون، بلکه تا ۳۰ نفر دیگه تا زمان داروین به شیوه های متعدد مسئله تحول گونه ها رو مطرح میکنن ولی ازشون شما خیلی کم شنیدید. حتی یک شوخی خیلی قشنگ میکنه میگه اگر تونستید یک دونه مگنت یخچال از الجاحظ پیدا کنید Good luck. راست میگه این مشاهیر رو شما میبینید مغناطیس کوچولو درست میکنن توی کشورهای غربی. مثلا مغناطیس فروید هست، مغناطیس نیوتون هست، مغناطیس داروین هست، اینایی که میچسبونن به یخچال. و راست میگه اگر شما تونستید به اسم ایشون ببینید که مغناطیس درست کرده باشن. یا برنارد پالیسی رو نام میبره. سفال ساز قرن ۱۶ فرانسه. برنارد پالیسی سفال های خیلی قشنگی ساخته و اگر شما ببینید زنده به نظر میاد، البته خیلی جذاب نیست مثلا کف سفال همش مار و عقرب و میدونم سوسمار و اینا هست ولی او هم خیلی دقیق مطرح کرده بوده که این گونه ها خیلی رو هم هممرز اند و همپوشانی دارند و احتمالا اینا اینگونه نیست که مرزهای غیر قابل عبور داشته باشند و ما شاهد تحول گونه ها هستیم.
تا اینکه بالاخره ۱۷۵۹ منشاء انواع یا منشاء گونه های داروین میشه گفت جایگزین میشه به تدریج و جریان اقلیت رو به حاکمیت میرسونه و الان شما اگر نگاه کنید برخلاف اینکه من بعضی چیزا میخونم که بعضی ها میگن نه اینا هنوز تو اقلیتن، نه خیر الان دیگه تمام مراجع علمی پذیرفته اند که گونه ها از هم تحول دارن و اینجور نیست که اینا فیکس باشن.
خب چی میشه که این اتفاق میفته؟ این شروع بحث کشدن است. البته مستقیم تو کتابش به این اشاره نمیکنه ولی از لابه لای کلامش من این رو برداشت کردم، که خب هم یک فرد آکادمیک، هم مطالعات زیست شناسی داره، پس اینگونه نیست که صرفا و خیلی کودکانه فکر کرده باشه که دلیل موفقیت داروین و عدم موفقیت الجاحظ و پالیسی و خیلی ها بودن و دیگران که به این مسئله اشاره کردن، صرفا میشه گفت برگرده به شخصیت داروین. انقدر هوشمند هست که میدونه طبعا این دوره ها خب شما در نظر بگیرید میبینید که بسیاری از چیزهایی که داروین در اختیار داشته تا چند قرن قبل نبودن. فسیل شناسیی که جورج کویل رشد میده، اون تشکیکی که در تحول گونه ها لامارک ایجاد میکنه، اون مسئله زمین شناسی که عمق زمین رو خیلی طولانی تر از اون چیزی که تصور میشه بدست آوردن، همه اینها باعث میشه که در نقطه و به زنگاه تاریخی نظریه داروین پیروزی پیدا کنه، در صورتی که تا ۳۰ نفر قبل از او مشابه او دیدگاهی رو مطرح کردن ولی نتونستن حرف خودشون رو فراگیر کنن.
من به نظرم میاد که کشدن حواسش به این نکته هست و او رو نمیتوانیم سرزنش کنیم که عه خیلی ساده انگاریه. چون اگه شما فکر میکردی که صرفا اینکه صحت کلام داشته داروین یا شخصیتش یک جوری بوده که دیگران رو تحت تاثیر قرار میداده، یا رفتارش با دوستانش بوده، یا emotion ship داشته، یا حواسش بوده که دیگران رو به نوعی زخمی نکنه، اون انزجار رو ایجاد نکنه، اون ترد شورشیان اخلاقی که گفتم خدمتتون رو ایجاد نکنه، باعث شده که نظریه اش حاکم بشه. نه حواسش هست ولی مثلا نکات جالبی رو اشاره میکنه. مثلا یکیش اینه که داروین تا قبل از اینکه نظریه اش را رو بکنه، تا مدتها برای مردم سخن رانی های زیست شناسی میکرده. یک مخاطب فراگیر جمع کرده بوده. هنوز بحث تکامل رو نداشته ولی راجع به بسیاری از چیزهایی که برای جامعه جذاب بوده، مورچه ها، زنبور عسل، سبک زندگی حیوانات، آن چیزهایی که او از سفر خودش در گالاپاگوس و اینها دیده بوده، بدون اشاره به نظریه داروین به صورت مرتب ماهانه هفتگی توی موزه های مختلف، توی انجمن های مختلف، توی دانشگاه های مختلف سخن رانی میکرده و به نوعی یارکشی میکرده قبلش. و درواقع یکی از چیزهای مهمی که او اشاره میکنه که باعث موفقیت داروین شده این بوده که ابتدا به ساکن نیومده یک جوری یک شخصیت جا افتاده شده بوده، بسیاری از مردم میشناختنش، با صحبت های غیر تکاملیش که حساسیت برانگیز نبوده و از جریان اصلی دور نبوده اشنا بودن و یکجور شیفته کارهاش شده بودن.
یا مسئله دیگه ای رو مطرح میکنه میگه که این واقعا contribution داشته یعنی آورده داشته، فقط نیومده به نظریه رایج و غالب حمله کنه. خودش سالیان سال کارهایی کرده و اونها رو به چاپ رسونده. و در واقع اینگونه میره جلو.
بعد از اینکه بحث راجع به داروین مطرح میکنه و میگه که چگونه یکی موفق میشه و یکی موفق نمیشه، میگه ببین وقتی شما یک، اینجا دیگه وارد بحث تکنیکیش میشیم، وقتی شما اون سیستم فکری جریان حاکم رو به چالش میکشی، معمولا اونهایی که توی اون سیستم هستند به چهار دلیل مقاومت میکنن و اونایی که موفق شدن حرف خودشون رو به کرسی بنشونن، حواسشون به این چهار دلیل بوده. حالا این دیدگاه اوست.
- آشنایی با وضعیت: این یک مفهومیست که سلسله مطالعاتی رو معرفی میکنه. میگه وقتی یک چیزی برای شما آشنا هست، یک پدیده ای برای شما familiar هست، احساس میکنی میشناسمش، اون رو درست تر میدونم. به عبارت دیگر این تصور اینه که خوب من یک دیدگاه مطرح میکنم مثلا دیدگاهی که زمین به دور خورشید میگردد تا عکس اون درواقع اونی که خورشید به دور زمین میگردد. اونی که خورشید به دور زمین میگردد برای دیگران جا افتاده تر بوده و وضعیت آشنا بوده. میگه صرفا مطالعات روانشناسی نشون دادن باور مردم به اینه که یک چیزی که آشناس و یک چیزی که فراگیره پس حتما درسته و اونجا نیاز به استدلال نداره. حالا ممکنه بگین بدیهیاته ولی نه این نکته ظریفی داره. چون شما ببینید وقتی ما میایم صحبت از این میکنیم که سعی کنیم تفکر عقلانی، تفکر نقاد اینا رو در مردم ترویج بکنیم، در انسان ها ترویج بکنیم، در دانشجوها ترویج بکنیم، حواسمون نیست که این یک حرکت در شیب سربالایی است. این نیست که دو تا نظریه با هم در شرایط مساوی هستند، مردم میشینن به این فکر میکنن به اون فکر میکنه ببینه کدومش درست تره و بعد اون رو انتخاب میکنه. نه اونی که حق آب و گل داره اتوماتیک سیستم شناختی ما رو تحت تاثیر قرار میده. و این تحت تاثیر خیلی پر رنگه. حالا به چند مقاله استناد میکنه من بعضی هاش رو استخراج کردم خدمتتون می خوام معرفی کنم. مثلا این رو نگاه کنید: Longer is better. 2010 هست که در واقع میشه گفت طولانی تر یا بلندتر بهتره. این اومده چند تا چیز رو مثلا بررسی کرده به بوته ازمایش گذاشته. مثلا برای یک عده اومده گفته که ببینید یک قانونی هست که مثلا میخوایم که به جای ۳۲ واحد ۳۸ واحد برای اون درس اصلیتون طی دوره دانشگاه قرار بدیم. و شواهدی که مثلا ۳۸ بهتره اینکه که شما این واحدها رو داری یا برعکس مثلا ایرادهای اون طرف رو میگه. یعنی اومده یک سیاستی رو مقایسه کرده. یک سیاستی که ۳۲ واحد داشته باشیم یا ۳۸ واحد داشته باشیم. به یک عده اومده گفته ببین این سیاست ۱۰۰ ساله داره پیاده میشه به یک عده دیگه اومده گفته ۱۰ ساله داره پیاده میشه. یعنی دو گروه شواهدی رو که دریافت داشتن کاملا یکسان بوده، ادله به قول معروف یکسان بوده، فقط یک جای کار رو دستکاری کردن، یه یک عده گفتن این سیاست ۱۰ ساله که داره در آموزش و پرورش پیاده میشه، به یک عده دیگه گفتن این ۱۰۰ ساله که داره پیاده سازی میشه. همین. اونایی که بهشون گفتن ۱۰۰ ساله داره پیاده میشه به طرز خیلی معنی دار و قابل توجهی گفتن خب درسته دیگه استدلال هاش خیلی درسته. وقتی استدلال ها یکیه، دقت کنین دوستان، اینی که شما میگی درسته پس خودت حواست نیست، تحت تاثیر اینه که صرفا شنیدی ۱۰۰ ساله داره پیاده میشه. والله همون رو هم به اون ۱۰ ساله ها گفتن. اسلاید شماره ۲۲ رو نگاه کنید اون قسمت سیاه اینه که آیا این قوانین موجود درسته، به نظرت عقلانیه، میبینید که به طرز معنی دار تری اونایی که ۱۰۰ گفتن درسته و اون سفیده چیه یعنی اون ستون هایی که برعکسه یعنی در ۱۰ سال بلندتر هست و در ۱۰۰ سال کوتاه تره اونیه که میگه خب اون یکی روش چطور؟ روش متقابل یعنی عوضش کنیم چطور؟ به عبارت دیگر وقتی یک فکری شما حس میکنی از نظر سنوات یا از نظر فراگیری یا آشنایی فراگیر هست، خودت حواست نیست. نکته مهمی که روانشناسی اجتماعی به ما میگه اینه دقت کنید اسم جورنال خیلی قشنگه (journal of experimental social psychology). اصلا یکی از بزرگترین کشفیات روانشناسی اجتماعی اینه: شما یک رفتاری ازت سر میزنه و خودت خیال میکنی دلیل رفتارت اینه در صورتی که چون آزمایش بوده و گروه کنترل داشتی و تفاوت ایجاد شده، یک دلیل دیگه داشته ولی شما حواست نیست. وقتی از افراد پرسیدن خب به نظرت چون این ۱۰۰ ساله درسته؟ میگی نه من اصلا کاری به این ندارم من اومدم شواهد رو نگاه کردم، شواهد کاملا داره داد میزنه که مثلا سیاست ۳۸ واحد بهتره. در صورتی که پس چرا تو اونایی که بهشون گفتیم ۱۰ ساله اینجور چیز نکردن! پس یک دلیل. یا توی همون مطالعه اومده راجع به تب سوزنی یک سری مطالب ارائه داده. مطالب برای همه گروه ها یکسان بوده که اثر بخشیش ظاهرا اینه، مکانیزمش اینه، یافته ها اینه، بعضی ها میگن اثر میکنه، بعضی ها میگن اثر نمیکنه، بعضی ها میگن شبهه علم، بعضی ها میگن علمه. خلاصه مقوله ها رو یکسان دادن با این تفاوت که فقط برای هر کسی اون بند اخرش رو دستکاری کردن. اون بند آخرش فیک بوده. به یک عده گفتن این طب ۲۵۰ سال قدمت داره، به یک عده گفتن ۵۰۰ سال قدمت داره، به یک عده گفتن ۱۰۰۰ سال قدمت داره، به یک عده گفتن ۲۰۰۰ سال قدمت داره. و شما توی اسلاید ۲۳ میبینید که اینی که حالا به نظر شما طب سوزنی یک متد علمیه، اونی که فهمیده ۲۰۰۰ سال قدمت داره خیلی بیشتر و معنی دار تر گفته آره. در صورتی که وقتی ازشون میپرسن تو از کجا میفهمی میگه خب شواهد رو خوندم، مقالات رو خوندم. در صورتی که عملا اونچه که باعث شده قضاوت کنه اینکه که چقدر فکر میکنی عمر داره. به همین دلیل ادعایی که تو اون مقاله شده اینه: من در اسلاید شماره ۲۴ ترجمه اون رو براتون گذاشتم. مردم به صورت کور قبول میکنند که سیستم موجود بهتر است (یعنی اون سیستمی که قدمت داره. هرچه قدمت بیشتر باشه، قدیمی تر باشه، باستانی تر باشه اون یک حق آب و گل داره تو سیستم شناختی. پس شما وقتی سعی میکنی مثلا در طب سوزنی استدلال کنی که ببینی نه طب سوزنی مثلا این ایراد علمی رو داره، این مطالعه این رو رد کرده، حواست باشه ۱۰۰ درصد مخالفت یا موافقت افراد ناشی از شنیدن استدلال های شما و پردازش اونها نیست که احیانا شما فکر کنی اینها خطاهای شناختی دارن بیام این رو درستش کنم. بلکه بخش ناخودآگاهشه که خوب این که قدیمی تره که پس حتما درسته). مردم به صورت کور قبول میکنند که سیستم موجود بهتر است. دفعه بعد که سعی کردید کسی را درباره ایده یا رویکردی مجاب کنید، به تاریخ طولانی و دیرینه آن اشاره کنید. این یکی از نکات کاربردی حالا راست و نادرستش با خود تاد کشدن باشه. و راست میگه اگر شما نگاه کنید یکجوری مرسومه. وقتی طرف میخواد راجع به نوعی حتی روان درمانی صحبت بکنه، نوعی دارو درمانی صحبت بکنه، سریع میره به مصر باستان، سریع میره به یونان باستان. از یک فیلسوف یا یک شاعر یا یک نویسنده نقل قول میاره که ببین این از اون زمان قدمت داره و این کارتی که مال من قدیمی تره از مال شما، اینکه طول عمر کدومش بیشتره، اون باعث میشه که مجاب کنندگیش افزایش پیدا بکنه. حالا اسم این رو یک باگ میخوای بزاری تو ذهن ما، یک خطای بنیادین بزاری، هر چی دوست داری بزاری ولی میگه که اگر شما کسی هستد که سعی دارید ایده علمی خودت رو به کرسی بنشونی، حواست باشه که این عنصر رو در نظر بگیری. و من با این دید نگاه کردم خیلی از چیزها معنی داره. مثلا شما ببینید هرکی هست سعی میکنه از یونان باستان یک چیزی هم جهت با ایده خودش پیدا بکنه که بله اولین بار این اشاره شد. و به نظر میاد وقتی اون رو مطرح کرد، حواسمون نیست ما فکر میکنیم اون بخش زیادی از مجاب کنندگی اون مقالاتیه که بعدش میاد ولی شما میگین ببین افلاطون هم اینو گفته بود پس او هم اینو گفته بود. یعنی یک جوری یک بازی قشنگی حالا شعبده اسمش رو بزارید، حیله بزارید، کاری ندارم ولی اینجور هست دیگه. یا باز به کارهای مهزرین روستان باناجین. این خانوم از حیدرآباد هند که بعدا گفتم رفت دانشگاه هاروارد و جان جاست که کتاب های او به فارسی هم ترجمه شده، و از کتاب هاش اشاره کردم (A theory of system justification) و صحبتش این بود که ما انواع توجیهات داریم. ما یک چیزی رو که به خودمون مربوطه توجیه میکنیم. توجیه یعنی اینکه درست میپنداریم. اگر ایرادی توش هست اون ایرادش رو گردن نمیگیریم. به این میگه ego justification. یک چیزی که توی گروه خودمون تو قوم خودمون، توی هم وطن های خودمون، توی هم نژادهای خودمون، توی همشهری های خودمون هست، اون رو هم یک سوگیری داریم و توجیه میکنیم. به این میگنه group justification. این دوتا رو از دیرباز روانشناسی شناختی به راحت میشناخت. یعنی شما اگر گروهت یک کاری رو داره درست انجام میده یا غلط انجام میده به هر حال توجیهش رو دارید. و من توی اون مسئله سودزن ها اشاره کردم که بچه ها در سنین خیلی کم هم گروهی هاشون وقتی یک کار اشتباهی انجام میدن، یک جوری اون رو توجیه میکنن. ولی بخش سومش رو خانم باناجی و جان جاست ابداع کردن system justification. درواقع توجیه سیستم اسمش رو گذاشته. فرایندی است که در آن مناسبات اجتماعی موجود حتی به ازای هزینه و ضرر فردی و گروهی، دارای مشروعیت و اعتبار است. به عبارت دیگر ما یک اینرسی داریم که این اینرسی رو هیچ کاریش نمیشه بکنیم. یک کاری رو اگر انجام دادی و سال ها بوده پس خواهد بود. این مثل قوانین نیوتن هست که وقتی یک جرمی رو بخوای حرکت بدی یک اینرسی داره و این اینرسی حتی میتونه در تضاد منافع فردی یا گروهیمون باشه. حالا کشدن از این استفاده کرده و میگه در هر حال خیلی از افراد وقتی سعی دارند مثل داروین با اون جریان رایجتر رو در رو بشه و تغییر ایجاد کنه، باید حواسش باشه که قسمت زیادی از پذیرش اون جریان رایج تر به این برنمیگرده که اون افراد ناتوانند، از نظر ذهنی ضعیف ترند یا نمیدونم منافعشونه یا بگیم منافع گروهیشونه، منافع فردیشونه، نه. صرفا به دلیل اینکه بوده پس خواهد بود. این یک میراث شناختیه. حالا این خوبه یا نه جای بحث داره. من در اون کتاب بروس هود به این مسئله اشاره کردم که حتی توی حیوانات هم این هست. شبیه همین مسئله حق آب و گل. اومدین دیدن حیواناتی که قبلا یک جایی بودن، اونی که اول اومده ماله اونه و حیوانات دیگه به راحتی اون رو از جای خودش بیرون نمیکنن. حتی اگر اندازشون بیشتر باشه و زورشون قوی تر باشه. مثلا شما دیدید یک گربه کوچولو این مبل مال اونه. یک گربه دیگه میاد که سه برابر اونم وزن داره نمیتونه اون رو از اونجا دور کنه. مثل اینکه یک چیز خیلی ریشه داره که یک چیزی وقتی از قبل بوده، اونی که زودتر اومده به قول قدیمی ها زنبیل گذاشته اونجا، سیستم شناختی شما رو به این صورت تغییر میده که پس درسته. و این رو باید حواسمون باشه توی محاسبات فکری و رفتاریمون لحاظ کنیم. توی کتاب بازی های پنهان اشاره کردم که این ارزش داشت و اونا میگفتن مثل این میمونه که همه تفاهم میکنیم که سمت راست جاده رانندگی کنیم که تصادف نشه، یک جوری شاید این توی سیستم شناختی از خیلی دیرباز بوده که در واقع قدمت به نوعی مشروطیتی و درستی میاره. شایدم به این دلیل بوده که تعهد به داشته ها حفظ بشه و شما یک پایه ای رو داشته باشید که به راحتی تغییر نکنه. گس اونهایی که با وضعیت آشنا هستند به نظر میرسه یک مزیت دارند. پس اگر شما میخواید اونها رو مجاب بکنید باید حواستون باشه که همش تقصیر نا آگاهیشون یا منافعشون نیست و اون زمان هم مهمه.
- تهدید و حس امنیت: میگفت وقتی شما در شرایط شکننده هستید، حالا به این در انتهای بحث اشاره خواهم کرد، وقتی شرایط شکننده هست، ناپایداره، اتفاقی که میفته اینه که افراد به داشته های خود و اون چیزی که مستقر تر هست از نظر فکری، باورمندتر میشوند و این ربطی به ناتوانی استدلالی شون نداره. میگه شما همه جا رو نگاه کنید هرجا شاهدی هست قومی، گروهی، انجمنی مورد تهدید گروه دیگری قرار میگیره و اوضاع شکننده ای داره، قبلا در کتاب های دیگه بهش اشاره کردم، اون تهدید اگزیستانسیال، کرم در هسته بهش اشاره کردم، که در اون کتاب کرم در هسته که وقتی تهدید اگزیستانسیال پیدا میشه باور به اون چیزی که هست جدی تر میشه.
- تعلق و وابستگی: وقتی شما به گروهی تعلق دارید اتوماتیک اون باورها رو میپذیرید. یعنی اون چیزی که جان جاست گفت group justification.
- امید کاذب: اونایی که تو اون در واقع جریان رایج تر هستند یک ویژگی هست که اون ویژگی یک ویژگی خوب اخلاقی هست ولی میتونه مخرب در بیاد. یک پرسش نامه ای هست که ۷ گزینه داره در اسلاید شماره ۳۱٫ که
این قسمتی از ویویوی تایپ شده بود برای مشاهده و دانلود نسخه کامل آن کلیک کنبد.
انجام پروژه های مشابه با تایپ صوت و ویدیو :
اگر قصد سفارش پروژه دارید ، میتوانید به صفحات زیر مراجعه کنید و پروژه خود را سفارش دهید:
انجام پروژه ماکرونویسی در اکسل
پروژه آماده های مشابهی که در آریا پروژه انجام شده اند:
قیمت تایپ صوت چگونه تعیین میشود :
تعیین قیمت تایپ ویس دارای چند مرحله است که بررسی عوامل مختلفی را شامل میشود تا مطمئن شویم که قیمتها منصفانه و منطبق بر ارزش واقعی پروژه ها هستند.
- مقدار و حجم پروژه
- زمان و تلاش مورد نیاز
- منابع مورد استفاده
- پشتیبانی و بهروزرسانیها
آریا پروژه چگونه مناسب ترین قیمت تایپ صوت را ارائه میدهد ؟
- ارزیابی دقیق: قبل از تعیین قیمت، پروژهها به دقت ارزیابی میشوند تا تمامی عوامل موثر در قیمتگذاری در نظر گرفته شوند.
- کیفیت بالا: ما تضمین میکنیم که تمامی پروژه های ارائه شده از کیفیت بالایی برخوردارند و تمامی نیاز های شما عزیزان را برآورده میکنند.
- پشتیبانی: مشتریان ما از پشتیبانی قوی برخوردارند که این امر ارزش افزودهای برای پروژهها ایجاد میکند.
- بازخورد مشتریان : ما به بازخورد مشتریان اهمیت میدهیم و در صورت نیاز، قیمت ها را بر اساس بازخورد ها و نیاز های بازار تنظیم میکنیم.
با توجه به تمام این موارد، میتوانیم این را ثابت کنیم که بهترین قیمت تایپ صوت را به شما ارائه میدهیم . هدف اصلی تیم آریا پروژه ما ارائه خدمات با کیفیت بالا و قیمت مناسب است تا مشتریان از همکاری با ما رضایت کامل را داشته باشند .
اگر پروژه آماده مورد نظر خود را پیدا نکردیم چه کار کنیم:
در صورت پیدا نکردن پروژه آماده مورد نطر خود به سادگی میتوانید یک پروژه سفارش دهید!
برای سفارش پروژه میتوانید در پیام رسان هایی مانند تلگرام ، واتساپ ، ایتا و روبیکا اطلاعات صورت پروژه خود را شامل زمان ، فایل راهنمای انجام پروژه و… را برای ما ارسال کنید تا در اسرع وقت برای پروژه شما قیمت اعلام شود.
نحوه سفارش پروژه آماده در آریا پروژه به چه صورت است:
برای سفارش پروژه آماده میتوانید محصول مورد نظر خود را به سبد خرید خودتان اضافه کنید پس از اضافه کردن هر محصول به طور خودکار سبد خرید شما باز میشود یا میتوانید از آیکن آن در قسمت منوی سایت وارد سبد خرید خود شوید .پس از وارد شدن به سبد خرید اگر کد تخفیف دارید آن را وارد کنید و دکمه ادامه جهت تسویه حساب را انتخاب کرده شما وارد درگاه امن زرین پال شده و پس از پرداخت به سایت برگردانده میشوید و میتوانید فایل نهایی پروژه آماده خود را دانلود کنید و از آن استفاده کنید.
در صورت بروز مشکل در دریافت فایل چه کار کنیم :
اگر در دریافت فایل نهایی به هر نوع مشکلی برخورد کردید میتوانید با شماره ۰۹۱۲۵۰۱۳۰۹۴ تماس حاصل فرمایید و ما در اسرع وقت مشکل را حل میکنیم.
Reviews
There are no reviews yet.